سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

ویزیت چشم پزشکی

هر سال بعد از تولدت چکاپ سالانه داریم. امسال مواردی که به دکتر مصاحب مربوط میشد و آزمایشات رو بعد از کرونا انجام دادیم و خداروشکر ختم به خیر شد. اما برای چشم پزشکی داستانها داشتیم. دقیقا تاریخ ویزیتمون پیش خانم دکتر... منشیشون تماس گرفتن و گفتن خانم دکتر کرونا گرفته و برای دو هفته دیگه بهمون وقت دادن. اما از اونجا که مامان استرسی شده بود و از طرفی هم بابایی و مامانی برای نوبت چشم پزشکی اومده بودن خونمون دیگه همون روز رفتیم درمانگاه نزدیک خونه خاله و ویزیت شدیم. اتفاقا اپتومترشون خیلی هم دقیق بود کلی برات وقت گذاشت و بعد دوباره هم قطر ریخت و چشماتو دید. و بعد هم خانوم دکتر ویزیتت کرد و درنهایت برات عینک نوشتن. من که کل تای...
13 آبان 1400

حریم امن ما

یه چیزی بگم بد حیرون شدم. یه وقتا یه کاریی میکنی که به خدا من و بابا میمونیم باید چی کار کنیم. ولی این کار عجیب غریب برای من و بابا خیلی قابل تامل بود. هر چند قبلا هم نمونه هایی دیده بودیم ولی این یکی دیگه آخرش بود. دیشب سر بازیه پرسپولیس بامن وارد چالش شدی. گفتی پرسپولس برده گفتم نه پسرم با یک گل باخت گفتی نخیر برده گفتم نه نگاه کن باخته اما اشکال نداره همیشه که نمیشه ببره دیگه نذاشتی ادامه بدم و شروع کردی داد زدن و چند باری هم دستت اومد توی صورتم و حسابی عصبانیم کردی. دیگه صدای منم بلند شد و گفتم بر تو اتاقت . که شروع کردی گریه کردنو بعدم هرچند دقیقه یکبار با داد به من میگفتی پرسپولیس برده و باز دستت میومد سمتم . چند بارشو ت...
11 آبان 1400

دقت

امروز بابا مسعود صبح که بهم زنگ زد برام تعریف کرد که راهنمای صوتی آسانسور خونه خاله خراب شده بوده و قاطی پاتی طبقات رو اعلام میکرده و صدا میداده، با اینکه خواب بودی تا بابا میده شما رو بغل خاله چشماتو بازکردی و گفتی بابا با آسانسور نرو از پله ها برو. عصری بهت گفتم چرا اینو گفتی؟ گفتی چون ترسیدم آسانسور خراب بشه بابام بمون تو آسانسور. همیشه خداروشکر کردم واسه این مهربونی و دقتت، چند روز پیش برای ورزش آماده شدم و از اتاق اومدم بیرون تا منو دیدی گفتی وای مامانم چقدر لباسات قشنگه چقدر خوشتیپ شدی، ورزشت تموم شد این لباسارو ندر نیار با هم تنیس بازی کنیم!! دیگه مرده بودم از خنده... محال من چیزی جدیدی بپوشم و متوجه نشی البته نه فقط در مورد ...
4 آبان 1400

ترم جدید کلاس موسیقی- جلسه اول

چی شد و چی نشد با این همه تعطیلی و قرنطینه که به حساب ماشد 10 جلسه ولی به حساب کلاس شد 11 جلسه و خلاصه امروز ترم جدید شروع شد. البته من از همه جا بی خبر تازه تو گروه پرسیدم ترم جدید کی شروع میشه که مدیر آموزشگاه زد شما بیا پی وی و بعد اونجا شفاف سازی کرد که ترم شروع شده و جلسه پیش شهریه گرفته از همه و ما جاموندیم و خلاصه شماره کارت داد و بابا هزینه رو واریز کرد و امروز با خاله و غزل رفتی کلاس. چند روز قبل ارغوان جون دوباره تمرین لیوان و دست رو فرستاده بود تا روی ریتم کار کنید.  امرو با موزیک حرکات ریتمیک موزون داشتید و عکس هاتونو تو پیج آموزشگاه گذاشته بودن برای تبلیغ کلاس موسیقی. البته که خیلی سرد و بود و وقتی رسیدید هم خال...
3 آبان 1400
1